شماره 5جلسه 73 (حکمت ناب شیعی ) سیروسلوک استاد علوی
عرفان مقربین عنوانی است که برای معرفی نابترین معارف و برترین شیوه سیر و سلوک معنوی توسط استاد علوی بکار برده می شود .
آماده هرگونه مباحثه در این موضوع داریم
آماده پاسخگو به سئوالات شما درسایت آقداش آنلاین هستیم لطفا سئوالات را درموضوع خود ( لینک خبری ) مطرح کنید .
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بِسْمِ اللَّهالرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
الحمدلله رب العالمین و صلي الله علي محمد واله و طاهرين سیما و بقیهالله فی السماوات و الارضین
در آخرین روزهای ماه مبارک رمضان غم و غصهای عجیبی در انسان به وجود میآید برای بر این که خدای ناکرده انسان دست خالی از این ماه مهمانی خداوند بیرون رود و تنها گرسنگی و تشنگیای را تحمل کرده باشد.
تعریف نفاق، منافق و قلب منافق
نفاقریشه لغویاش به معنای شکاف، انفاقپر کردن شکاف و انفاق کردنبه معنای پر کردن شکاف طبقاتی است. معنی دیگر نفاق، حفر تونل زیرزمینی است. منافقکسی است که در جبهه جنگ تونل زیرزمینی میزند تا اگر موقعیت خطرناکی پیش آمد بتواند فرار کند یا اگر خواست به کسی حمله کند بتواند از پشت این کار را انجام دهد بدون آن که کسی متوجه گردد. این انسانهای ترسو اعتقاد و ایمان ندارند و سلامت و منافع جنگ را توامان میخواهند . به طوری که اگر دشمن پیروز شد بتوانند فرار کند و اگر منافعی بدست آمد جزو مسلمانان محسوب شوند و از آنها بهره مند ببرند .
قرآن می فرماید انسان منافق خدا را میپرستد و دستورات او را انجام میدهد اما بنابر احتیاط! و قلباً باوری بر بودن خدا و روز قیامت ندارد .
﴿وَمِنَ النَّاسِ مَن يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ...﴾،(و از ميان مردم كسى است كه خدا را فقطبر يك حال [و بدون عمل] مىپرستد...)
ایمان و یقین مخلص تنها برای افراد خاصی است و هر کس یک بهرهای از نفاق دارد. هر چقدر ایمان انسان ضعیفتر باشد به همان نسبت نفاقش بیشتر است. به عنوان مثال گفته میشود هر کس در سه نماز جمعه شرکت نکند منافق است. بنابراین باید این نفاق را پاک نمود.
﴿وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاَّ وَهُممُّشْرِكُونَ﴾، (و بيشترشان به خدا ايمان نمىآورندجز اينكه [با او چيزى را] شريك مىگيرند.)
در روایتی آمده است صلوات را بلند بفرستید که نفاق را از بین میبرد. از این رو اگر کسی با آمدن نام پیامبر اسلام در یک جمع آهسته صلوات فرستاد، معلوم میشود ایمانش ضعیف است . از جمله نفاقهایی که در فرهنگ ایرانیها بسیار فراوان است قربان صدقه رفتن در پیش رو و غیبت کردن پشت سر است. به چنین اشخاصی (ذولسانین) به معنای دو زبانه گفته میشود. برخی از فقها به کار بردن الفاظی مانند (قربان تو، فدات بشم، مخلصتم، نوکرتم) را اشکال اخلاقی میدانند زیرا (قربان تو) به معنای این است که من حاضرم فدای تو شوم، آیا کسی به این راحتی حاضر است فدای کس دیگری شود؟! پاسخ منفی است. بنابراین اظهار ارادتها و دوستیهای ظاهری دروغ محسوب میشوند. بنابراین نفاق یک اخلاق نسبی است که در اکثر افراد وجود دارد.
به همین دلیل کسانی که در مسیر عرفان مقربین و سیر و سلوک هستند باید از طریق گرفتن چله گیری این رفتار خود را کنترل نمایند. حتی میتوان برای برطرف شدن مشکلات اقتصادی و خانوادگی نذر کرد و چلهای گرفت که در آن به مدت 40 روز انسان زبان خودش را کنترل نماید.
قلب سلیم
يَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ¯إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ﴾،(روزى كه هيچ مال و فرزندى سود نمىدهد¯مگر كسى كه دلى پاك به سوى خدا بياورد)معنای باطنی این آیه این است که روز قیامت مال و فرزند برای انسان سودی ندارند مگر کسی که قلب سلیم بیاورد. به عبارت دیگر لازم نیست که حتماً انسان قلبش سلیم باشد تا روز قیامت نجات یابد بلکه آن کسی که قلب سلیم دارد میتواند به او کمک نماید. این آیه بیان کننده مسئله (شفاعت) است. اگر قرار باشد هر کس قلب سلیم نداشت روز قیامت به بهشت نرود پس اکثر مردم راهی جهنم میشوند. در حالی که این آیه بیان میکند کسانی هم که قلب سلیم ندارند با شفاعت اولیای خدا به بهشت میروند.
وحدت ادیان
همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست
همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت
این حرف بیشتر همان حرف قائلین به تسامح و تساهل است که میگویند همه به دنبال خدا هستند. صوفیه و عرفانهای باطل نیز به همین حرف معتقدند و میگویند چون همه به دنبال خدا و حقیقت هستند پس اختلافی در ادیان و مذاهب وجود ندارد و همه آنها یکی هستند و تنها اختلافهای ظاهری وجود دارد که لزومی به داشتن تعصب بر روی آنها و در نتیجه تعصب داشتن به دین خاصی نیست. همچنین گفته میشود در قرآن صراطهای مستقیم و نه صراط مستقیم وجود دارد. یعنی خدا به اندازه انسانها صراط مستقیم دارد.
(الطرق الي الله بعدد نفوس (انفاس) الخلائق)، «راههاي به سوي خدا به تعداد جانها (يا نفسها)ي مخلوقات است.)
بخشی از این حرفها صحیح و بخش دیگرش غلط است و از آن بخشی که صحیح است گاهی مواقع نتیجهگیری صحیح و گاهی مواقع نتیجهگیری غلط میشود. بنابراین این مطلب نیاز به توضیح بیشتری دارد.
﴿إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ...﴾،«در حقيقت دين نزد خدا همان اسلام است...»دو نوع گرایش عرفانی وجود دارد؛ گرایش عرفانی فلسفی وحدت وجودی و گرایش عرفانی غیر وحدت وجودی. وحدت وجودیها معتقدند وجود خداست. به عبارت دیگر، کل هستی، وجود و موجودات همگی خود خدا هستند. متاسفانه این حرف غلط است و عرفان مقربین با این عرفان مخالف است. عرفان غیر وحدت وجودی قائل به تأین هستند یعنی معتقدند خداوند کل وجود نیست بلکه خداوند حقیقتی است فراتر از وجود و وجود فعل خداوند است. به عبارت دیگر، خداوند یک چیز محو و گنگ و موهومی نیست بلکه خداوند یک حقیقت متشخص است. این اعتقاد عرفان مقربین است. البته این حرف در عرفانهای غیر ناب به صورت اشتباه گفته شده است. این بحث بسیار پیچیده و سنگینی است که در بین عرفا و حکما مطرح است. به حقیقت این مطلب در عینالیقین میتوان رسید. در میان مذاهب و ادیان همه باطل و تنها یک شریعت، یک دین و یک راه حق است و همه باید همان راه را بروند.
دین در نقاط مختلف دنیا به صورتهای مختلف ظاهر شده است اما حقیقت آن یکی است و تنها شرایع متفاوت هستند. بنابراین در زمانها و مکانهای مختلف شرایع مختلف آمد و چون شرایط زمانی و مکانی انسانها متفاوت بودهاند، ادیان فرق کرده است اما اصل دین یکی است. از این رو نمیتوان برای هر کسی یک دین درست کرد زیرا هنگامی که دین خاتم آمده است، همه موظف به پذیرش این دین هستند و اگر کسی غیر از اسلام دین دیگری بگیرد از او پذیرفته نمیشود.
انواع مختلف بحث کردن
بحثهای سرپایی: سوال و جوابهای بسیار ساده و سطحی که حتی میتوان در خیابان انجام داد.
بحثهای مشّائی: بحثهای پیچیدهتری است که نیاز به وقت بیشتری دارند و معمولاً در حین راه رفتن انجام میشوند. مشّا از مشیئ میآید و به معنای راه رفتن است.فلاسفه مشّاء قائل بر سیر و سلوک فکری بودند و فلاسفه اشراقکه معتقد به تابیدن نور بر دل و کشف و شهود بودند و تنها سیر و سلوک نظری را کافی نمیدانستند. فلاسفه مشّاء معتقد به حرکت فکر از سمت معلومات به طرف مجهولات جهت کشف مجهول بودند، به همین دلیل به آنها مشاء گفته میشود. دلیل دیگر نهادن نام مشّاء بر این گروه از فلاسفه، سیستم درس خواندن شاگردان ارسطو در یونان باستان بوده است. آنها در باغ آکادمی خود دو به دو با یکدیگر راه میرفتند و مباحثه میکردند.
بحثهای اوپانیشادی: اوپانیشاد کتابهای عرفانی پیچیده هندی است و در حقیقت مغز و چکیده وداهاست. ودا همان آگاهی نابی است که اگر کسی پیدا کند تمام علوم را یافته است. به عبارت دیگر، علم سفید و نورانی است که در یونان به آن ( صوفیا )، در قرآن ( حکمت ) و در عرفان ( نقطه علم ) میگویند. ( اوپا ) به معنای نزدیک، ( نی ) پایین و ( شاد) نشستن است و لغت اوپانیشاد یعنی پایین پا و نزدیک استاد نشستن است تا استاد بتواند مطالب خصوصی را به گوش شاگرد برساند. اوپانیشاد علمی است که باید به طور نشسته، در سکوت کامل و آرامش آن را فرا گرفت و کسی هم اجازه صحبت کردن و نوشتن در حین آن را ندارد. این همانی است که در دوره عینالیقین، استاد درس نمیدهد بلکه کلمات را وسیلهای قرار میدهد تا بوسیله آنها به شاگردش روح دهد. در حقیقت کلمات و الفاظ بهانه هستند و وسیلهای برای الهام و القای روح هستند. استاد گاهی مواقع با نگاه، گاهی با تنفس، گاهی با غذا و گاهی با کلمات، روح را القا میکند. به این ترتیب هنگامی که شاگرد بلند میشود دنیایی مطلب یاد گرفته است و تمام سوالاتش پاسخ داده میشود زیرا در این مرحله روح القا میشود. لذا نوشتن و ضبط کردن، آن حال و اثری را که در مستقیم شنیدن وجود دارد، در برندارند. این سطح عالیتر است. مطالب تلفنی یا سرپایی، مطالب مشائی و اوپانیشادها در حقیقت همان جلسه عمومی، جلسه علمالیقین و جلسه عینالیقین است یا به قول قرآن، مجادله احسن، موعظه حسنه و حکمت.
﴿ادْعُ إِلِى سَبِيلِ رَبِّكَبِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ...﴾،( با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به [شيوهاى] كه نيكوتر است مجادله نماى...)
پرویز طهماسبی
نظرات شما عزیزان: